ارسال شده توسط hori در 01/2/25:: 2:29 عصر
برای این که به زخم دلم دوا بزنم
شبی کنار تو باید به کوچه ها بزنم
به نام کوچکم آن شب مرا صدا بزنی
به نام کوچکت آن شب تو را صدا بزنم
تو نیستی و به تردید مانده ام که چطو
به عهدها که نبستیم، پشت پا بزنم؟
شاعر؟
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط hori در 01/2/25:: 2:28 عصر
ما چون دو دریچه ? روبروی هم?
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینه ی بهشت ? اما آه...
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته هست
زیرا یکی از دریچه ها بسته هست
نه مهر فسون ? نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر ? که هرچه کرد او کرد
مهدی اخوان ثالث
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط hori در 01/2/22:: 3:21 صبح
Cheerful and full young Energy
کلمات کلیدی :