ارسال شده توسط hori در 92/6/11:: 11:32 صبح
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در رابطه با چرایی نقل دو تاریخ برای زمان شهادت حضرت زهرا (س) متنی را در اختیار این سرویس خبری قرار داده است که متن این پرسش و پاسخ به شرح زیر است:
پرسش:
چرا شهادت حضرت زهرا دو بار اعلام شده است؟
پاسخ:
زمان شهادت حضرت زهرا (س) همانند مکان دفن او از مجهولات تاریخی است، که نشانه اوج مظلومیت آن حضرت است.
کمترین مدت زندگی حضرت پس از رحلت پدر را 40 روز(1) و بیشترین مدت را هشت ماه ثبت کردهاند.(2)
در این میان روایات دیگری همانند دو ماه، (3) 75 روز، (4) سه ماه، یکصد روز (5) و شش ماه نیز موجود است(6).
قول مشهور بین شیعیان، روایاتی است، که تاریخ شهادت حضرت را سوم جمادی الثانی یعنی 95 روز میدانند؛ از جمله امام صادق(ع) فرمودند:
“شهادت حضرت فاطمه(س) در روز سهشنبه سوم جمادیالاخر سال یازدهم هجرت واقع شد.»(7)
قول دیگر 75 روز است، که برگزاری دو بار مراسم شهادت حضرت براساس این دو قول است.
عواملی چند ممکن است، منشأ این اختلافات باشد؛ از جمله:
1. نقل حوادث تاریخی در آن دوران همانند امروز نبود، که به صورت نوشته و کتاب درآید و به نسلهای بعدی منتقل شود، بلکه انتقال رویدادهای تاریخی به طور عمده شفاهی بود و از خاطر و ذهن چند نفر به اذهان دیگران منتقل میشد و کسی نمیتواند ادعا کند، که همه این ناقلان از اشتباه مصون بودند.
2. از سوی دیگر در آن روزها مسلمانان سرگرم جنگ بودند. در چنین شرایطی کمتر دغدغه داشتند، که حوادث تاریخی را به طور دقیق ثبت کنند.
3. اختلاف و دسته بندیهای سیاسی که پس از رحلت رسول خدا(ص) پدید آمد و کسانی که روی کار آمدند و قدرت را در دست گرفتند، تا آن جا که توان داشتهاند، تاریخ حادثهها را دستکاری کردهاند.(8)
4. این اختلاف در نقل، تنها در مورد حضرت زهرا(س) نیست. در مورد برخی از ائمه مانند امام سجاد(ع) نیز وجود دارد.
پی نوشتها:
1. مجلسی، بحار الأنوار، تهران، اسلامیه، چ دوم، 1363ش، ج 43، ص 212،ح 41، به نقل از عیون المعجزات. (نرم افزار سیره معصومان)
2. همان، ص 213، ح 44.
3. همان.
4. کلینی، الکافی، تهران، اسلامیه، چ دوم، 1362ش، ج1، ص458، ح1؛ ج3، ص228، ح3؛ ج 4، ص 561، ح 3. (نرم افزار سیره معصومان)
5. بحارالانوار، پیشین، ص 213، ح 44.
6. همان، ص 200،به نقل از مصباح الانوار، ص 214.
7. طبری، محمد بن جریر، دلائل الإمامة، قم، بعثت، اول، 1413ق، ص135. (نرم افزار سیره معصومان)
8. سید جعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا(س)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ سی و پنجم، 1379ش، ص 154 – 155.
برگرفته از ایسنا
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط hori در 92/6/11:: 11:32 صبح
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: من هرگاه به فاطمه علیها السلام نگاه می کردم، غم و اندوه از من زدوده می شد.
امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرمودند: سوگند به خدا که فاطمه علیها السلام هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و در هیچ کاری از من سرپیچی ننمود . و من هرگاه به فاطمه علیها السلام نگاه می کردم، غم و اندوه از من زدوده می شد.
متن حدیث:
«فوالله … لا اغضبتنی و لاعصت لی امرا و لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم والاحزان
«بحارالانوار،جلد43، صفحه 134»
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط hori در 92/6/11:: 11:32 صبح
شرف الشمس چیست ؟ چه آثاری دارد ؟ آداب آن چگونه است ؟ در چه روز واقع می شود ؟ آیا تکرار آن در هر سال لازم است ؟ و ده ها سوال دیگر؛ از جمله نکاتی است که علیرغم مبتلا به بودن اذهان مردم به این موضوع ،غالبا در رسانه های دینی به آن پرداخته نشده است.
شرف الشمس
نوزدهمین روز از ماه فروردین برای منجمان مسلمان اهمیت ویژه ای داشته است. روزی که خورشید 19 درجه در برج حمل(فروردین) باشد. آن ها می گویند این روزخاص بنابه محاسبات نجومی، روزی خوش یمن و بابرکت است و البته در ساعت های خاصی در این روز، بهترین موقعیت خورشید در کهکشان در سال است.
ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم در باب « در احکام نجوم » فصل « بهرهای (بهره ها ) ستارگان اندر بروج » زیر عنوان «شرف و هبوط ستارگان کدامند » مطالبی را در خصوص شرف سیارات نوشته است .
براساس جدول کتاب التفهیم شرف شمس هنگامی است که خورشید 19 درجه در برج حمل باشد.
در میان عامه مردم هم این روز، روزی است که موکلان خورشید به زمین می آیند و چند ساعتی را در زمین می گذرانند. ساعت هایی که برای اهل زمین، از جمله خوش یمن ترین ساعت ها سال است.
شرف الشمسی که سنگ نیست
در باور عامیانه، «شرف الشمس» نگین انگشتری زردرنگ است که بعضی ها به نیت گشایش در کارها به دست می کنند. اما در واقع شرف الشمس سنگ نیست. بلکه دعایی منسوب به امام علی(علیه السلام) است که در روز نوزدهم فروردین با آدابی خاص می نویسند و نقشی رمزگونه را پشت انگشتر عقیق زردرنگ حک می کنند.
در روز شرف الشمس شکل شرف الشمس را از ساعت 11 ظهر تا ساعت 23 روی طلا ، عقیق زرد ، پارچه زرد کشیده و یا حک نموده و یا با خط زرد روی کاعذ و یا پارچه می نویسید و دعای آورده شده را خوانده و نوشته و بعد هر حاجتی که از خدا دارند را زیر دعا می نویسند و در قرآن می گذارند.
اما نقش های رمز گونه ای که شرف الشمس نامیده میشود در کتاب «جنةالوافیه» مشهور به «مصباح کفعمی» آمده است. کفعمی در حاشیه کتاب مینویسد: «در بعضی از کتابهای علمای شیعه دیدم که این شکل از امیرالم?منین(علیه السلام) نقل شده است.که وقتی عازم جهاد بود در بین راه که استراحت می کردند این شکل ها را بر روی سنگی حک کرد و فرمود: این رمز پیروزی ماست . به نظر میرسد بیان چنین نقلی محکم نیست؛ چون سند این روایت تا امیرالم?منین(علیه السلام) ذکر نشده است. » مرحوم شیخ بهایی هم همین شکل را در کتاب «سرّ المستتر» با اندکی تغییر آورده است. البته در کتابهای یاد شده این شکل به «شرف الشمس» نامیده نشده است و احتمالاً تشخیص اساتید علم ختوم و اذکار این بوده که این شکل در شرف شمس – که نوزدهم فروردین ماه است – نوشته شود که ساعت خوبی است و باعث تأثیر بیشتر این شکل خواهدبود.
در کتاب «هزار و یک نکته»، نکته 277، تألیف آیتاللّهحسنزاده آملی نیز مطالبی راجع به این شکل آمده است.
در کتاب های اسلامی هم نقش شرف الشمس هم را شامل پنج اسم اعظم خداوند می دانند که آنها را کلمات مبارکه: الله، جمیل، رحمن، م?من و نور گفته اند و بجای نقش از پنج حرف اول آنها بصورت ا.ج.ر.م.ن میتوان استفاده کرد.
از سنگ شرف الشمس برای : چشم زخم ، گشایش امور ، برآورده شدن آرزوها ، افزایش رزق و روزی استفاده می شود.
پرسش
شرف الشمس چیست ؟ چه آثاری دارد ؟ آداب آن چگونه است ؟ در چه روز واقع می شود ؟ آیا تکرار آن در هر سال لازم است ؟ و ده ها سوال دیگر؛ از جمله نکاتی است که علیرغم مبتلا به بودن اذهان مردم به این موضوع ،غالبا در رسانه های دینی به آن پرداخته نشده است.
پاسخ علما
حضرت آیت الله مبشر کاشانی با اشاره به نکات جالب و ناگفته ای در این باره ، مبحث شرف الشمس را جزء علوم غریبه دانست و مرقوم کرد:
“شرف الشمس از علوم غریبه است، لکن در کتب متقدمین اعم از روایی و ادعیه و اذکار اثری نیافتم ، فقط متاخرین در چند قرن اخیر معتبر می دانند و بیاناتی درباره شرف الشمس و طریقه تکسیر آن به صورت مربع یا مسبع و غیره و نیز آثار و برکات آن مطالبی متذکر شده اند و بعضی آن را ماخوذ از اسم اعظم تلقی کرده اند و در کتاب جواهر مکنونه که از کتب خطی اذکار است و همچنین در کتاب السحاب اللئالی تالیف سید عبدالله بوشهری و کتب دیگر، آثاری از جمله دفع فقر و بیماری ها و حفظ از گزند جانوران و ایمنی از بلایا وکسب عزت و بزرگی متذکر شده اند.”
معظم له در ادامه افزود: “کفعمی هم در کتاب جنت الواقیه آورده اند که این حروف شکل ، اسم اعظم است و در بعض کتب علمای شیعه دیدم که این شکل از امیرالم?منین علیه السلام می باشد ولی سندی برای ادعای خود ذکر نکرده اند.
مرحوم شیخ بهائی نیز در کتاب سرالمستتر ، در رابطه با این شکل که بعضا به شرف الشمس معروف شده مطالبی بیان فرموده است.”
علامه مبشر کاشانی در پایان ، به زمان و آداب و کیفیت شرف الشمس نیز اشاره و یادآور شد: ” می گویند که شرف الشمس باید در روز 19 حمل که مطابق با روز 19 فروردین است از طلوع آفتاب تا ظهر بر عقیق زرد و در صورت عدم امکان بر کاغذ زردی نوشته شود و با خود حمل نماید ولی در تجدید آن در روز مذکور در سال های بعد شرط نشده است و لازم نیست.”
همچنین حضرت آیت الله روحانی نیز ابعاد خواندنی دیگری از شرف الشمس را بیان و مکتوب کرد:
“اهل این گونه فنون می گویند که اگر یک بار شرف الشمس به طریق مخصوص نوشته شود، دیگر احتیاجی به تکرار در سال بعد ندارد و اثرش باقی است – ولی چون در طرز نوشتن آن اختلاف است ، مثل شکل ستاره آن یا حرف میم آن، بعضی به همه وجوه آن می نویسند ، مثلا یک بار با ستاره پنج گوشه و یک بار با ستاره شش گوشه.”
معظم له در پایان جوابیه خود به پرسش خبرنگار ما تکرار شرف الشمس در هر سال را لازم ندانست و مرقوم کرد:
“به هر حال جدید تهیه کردن آن در هر سال لازم نیست. ”
در این حال ، حضرت آیت الله مظاهری در پاسخی کوتاه و گویا ، با اشاره به قابل اعتماد بودن شرف الشمس ، افزود: “شرف الشمس مورد اعتماد است و اگر کسی داشته باشد تجدید لازم نیست.”
دعای شرف الشمس
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اَللّهُم اِنّی اَسئَلُکَ بِالهاءِ مِنْ اِسمِکَ الْاَعظَم و بالثَلآثِ العِصّیِ و بالالَفِ المُقَّّوِم و بِالمِیمِ الطَمیس الاَبتَر و بالسِّلمِ و بالاَربَعَه الَتِی ه ِی کالکَفِ بِلا مُعصَم و بِالهاءِ المَشقُوقَه و بالواوِ المُعظَّم صوره اِسمکَ الشَّریفِ الاَعظَم اَن تُصَلِیَ علی سَیِّدِنا مُحمَّدِ وَ آلِهِ بعدد حروف ماجری بِالقلم و اَن تَقضِی حاجَتِی.
نکاتی که در هنگام نوشتن باید رعایت شود:
1-هیچ خطی دوبار کشیده نشود
2-سوراخ های ستاره و میم و ها و واو بسته نشود
3-خطوط ابتدا و انتهای ستاره یگدیگر را قطع نکنند
4-اندازه الف ها یکسان باشد
5- واو آخر روی تمام نقش کشیده شود
6- اگر روی کاغذ نوشته میشوند با گلاب و زعفران نوشته شوند
جدول 4*4 شرف شمس نیز بدین شکل است که خواص یکسانی با نقش دارد.
شرف الشمس
دو نکته مهم دیگر درباره شرف شمس
1- اگر از نگین استفاده میکنید سعی کنید هر سال در ساعت ذکر شده و با آداب کامل بوسیله یک سوزن روی نقش کنده شده را دوباره خراش دهید.
2- اگر روی کاغذ نوشتید آن را باز نکنید و به کسی نشان ندهید و در آخرین چهارشنبه سال به آب روان بسپارید.
برگرفته از:
خبرگزاری جهان
خبرگزاری تابناک
مرکز ملی پاسخگویی به س?الات دینی
سایت اسک قرآن
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط hori در 92/6/11:: 11:32 صبح
روزی
مسأله روزی، تأمین زندگی آبرومندانه و سرافرازانه و دور از تکدّیگری و تنپروری،، از نظر دین اسلام بسیار مهم و مورد توجه است. در رساله عملیه همه فقها آمده است: اگر در حال نماز، مال تو را حتی کفش تو را دزدی، ربوده است، نمازت را رها کن و با جدیّت تمام، دزد را تعقیب نما…
چه عملی انجام دهیم که رزق و روزی ما زیاد گردد؟
1 . رزق در لغت:
رزق به معنای روزی و عطای دائمی می باشد، حال چه دنیوی و چه اخروی و چه مادی و چه معنوی باشد رزق میگویند. در قرآن شریف به نبوت و معرفت نیز رزق گفته شده است.[1]
2 . پیش فرض و جواب اولی:
گفت آری گر توکل رَهبرست این سبب هم سنّت پیغمبرست
گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل زانوی اشتر ببند
رَمز اَلکاسب جیب الله شنو از توکل در سبب کاهل مشو[2]
3 . تلاش از منظر قرآن:
قرآن شریف میفرماید: «ان لَیسَ لِِلانسانِ الّا ما سعی» [3] «این که برای انسان هیچ چیز نیست مگر آن چه کوشیده است» سعی یعنی حرکت سریع و تلاش همه جانبه، خیر و شرّ، سود و زیان، فلاکت و کرامت، تنگدستی و توسعه در رزق و روزی. همه به تلاش انسان بستگی دارد و هر کاری که شخصاً انجام میدهد از آن بهره میگیرد.[4]
در جای دیگر قرآن شریف میفرماید: «کُلُّ نفسٍ بما تَسعی» [5] یعنی هر کس بر وفق کوشش و تلاش جزا یابد. آیات زیادی وجود دارد که تلاش دنیایی را زمینهساز بهرههای بزرگ اخروی میداند. در سوره شرح میفرماید: «فَاِذا فَرَغتَ فَانصب و الی رَبّکَ فَارْغَب» [6] پس هنگامی که از کار مهمی فارغ می شوی به مهم دیگری پرداز و به سوی پروردگارت توجه کن.
تلاش و تجارت، درآمد زاست و توکل و دعا و توسّل و … برکتزا. درآمد یک چیزی است و برکت چیز دیگر. خیلیها درآمد زیادی دارند ولی زندگیشان رونق و صفا ندارد. برخی درآمدشان اندک است ولی زندگیشان باصفا و آرام است
4 . تشویق به تجارت در روایات
در کتاب شریف وسائلالشیعه باب و فصلی آمده تحت عنوان این که: مستحب است انسان به دنبال زمینهها و اسباب روزی برود. در این باب روایات زیادی آمده است که انسان به تلاش همه جانبه، تولید و تجارت دعوت میکند، حدیثی از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که امام ـ علیه السلام ـ میفرماید: «تِسعَةُ اَعشارِ الرّزق فی التّجارة» [7] یعنی نه دهم(9/0) روزی در تجارت است.
حدیث دیگری از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که میفرماید: «التجارةُ تَزیدُ فی العقل» [8] یعنی تجارت عقل را زیاد میکند. در حدیث دیگر آمده: «عزت انسان در بازار است و در بازار بدست میآید.»[9]
حدیثی از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده: «تَرکُ التّجارةِ ینقص العقلِ» [10] ترک تجارت، عقل انسان را کم میکند. در حدیث دیگر آمده: «ترکُ التّجارةِ مزهبةُ لِلعقل» [11] یعنی ترک تجارت عقل انسان را از بین میبرد. باب و فصل دیگری در همین کتاب آمده تحت عنوان این که: خرید و فروش مستحب و پسندیده است. احادیث زیادی در این باب آمده است از جمله: «….فانّ الرّزقَ یَنزِلُ مَع الشّراءِِ» [12] روزی با خرید و فروش نازل میشود و فرو میآید.
توکل
تأمین زندگی آبرومندانه و سرافرازانه و دور از تکدّیگری و تنپروری،، از نظر دین اسلام بسیار مهم و مورد توجه است. در رساله عملیه همه فقها آمده است:
اگر در حال نماز، مال تو را حتی کفش تو را دزدی ربوده است، نمازت را رها کن و با جدیّت تمام، دزد را تعقیب نما، هم چنین اگر در حال نماز ایستادهای، اگر طلبکاری برای طلب خود به منزل شما آمده است، شما اگر میتوانی پول از جیب خود بیرون آوری و بر زمین نهی تا طلبکار دین را دریافت نماید، چنین کن و گرنه نماز را بشکن و طلب خود را بپرداز. سپس نماز را بخوان، چرا؟ چون «الدّنیا مزرعةُ الآخرة» [13] و «من لا معاش له لامعادله».[14]مال و سرمایه هر کس به منزله ناموس او محسوب میشود و یکی از نوامیس پنجگانه، مال انسان است. به مسأله «حق النّاس چقدر مورد توجه اسلام عزیز قرار گرفته است، این گویای آن است که زندگی شرافتمندانه به بلندای زندگی اخروی مهم و دارای اهمیت است و باید با جدیّت بدان نگریست. اسلام عزیز نه تنپروری را میپسندد و نه تکدّیگری را. افرادی که «کَلِّ» بر جامعه میشوند لعنت میفرستد.
5 . توکل، توسل و …
واژههای که بار معنایی آنها مذهبی و دینی میباشد، باید درست و دقیق معنا شود. برخیها توکّل را، تنبلی، تنپروری و تکدّیگری معنا میکنند. توکل یعنی با اعتماد به خدا و با اطمینان به تدبیر خداوند، برو دنبال تلاش و تولید. یعنی از تو حرکت، از خدا برکت، نه به معنایی مفتخوری و تکدّیگری. توسل و دعا هم در جامعة دینی و امت معنا نشده است. دعا یعنی خواند و ارتباط نیکو با خدا نه به معنای تقاضای زندگی بسیار مرفه از خداوند و بعد هم نشستن و منتظر بستهبندیهای آسمانی ماندن.
آن دعا از هفت گردون درگذشت کار آن مسکین به آخر خوب گشت
کان دعای شیخ نه چون هر دعاست فانی است و گفتِ او گفتِ خداست[15]
دعا باید بُرد داشته باشد و از هفت گردون گذر نماید. استجابت دعا نیز به زمینههای معنوی نیاز دارد.
6 . درآمد و برکت:
تلاش و تجارت، درآمد زاست و توکل و دعا و توسّل و … برکتزا. درآمد یک چیزی است و برکت چیز دیگر. خیلیها درآمد زیادی دارند ولی زندگیشان رونق و صفا ندارد. برخی درآمدشان اندک است ولی زندگیشان با صفا و آرام است.
برای زیاد شدن روزی، عوامل زیادی اعم از عوامل مادی و معنوی دخیل است تا روزی انسان زیاد شود و برکت معنوی پیدا کند
7 . قناعت زیبا و پرهیز از تجمل و ریخت و پاش:
در اسلام به قناعت زیبا و میانهروی در زندگی سفارش زیادی شده است. قرآن شریف در یک تعبیر و تشبیه بسیار زیبا میفرماید: «دوست را (از شدّت بخل و حرص) بر گردنت مبند، و نیز بسیار گشادهاش مدار که ملامتزده و درمانده مینشینی»[19] یعنی نه خیلی باید حریص بود که انگار دست انسان شکسته و به گردن آویزان است و اصلاً به جیب نمیرود و نه خیلی گشاده دستی که خود و خانوادهات درمانده شوند بلکه باید میانهروی در زندگی را جدی گرفت.سایت پاتوق 98 : رسول اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ میفرماید: «القِناعةُ مالٌ لایَنْفدُ» [16] قناعت مالی است که تمام نمیشود.
نتیجه گیری
آنچه به طور مسلم از آیات و روایات بدست میآید، این است که برای زیاد شدن روزی به تلاش شبانهروزی و همه جانبه نیاز است. تولید و درآمدت توسعهدار بدون تلاش ـ چه فکری و چه جسمی ـ معنا ندارد و سرابی بیش نیست. تلاش و به دنبال آن تولید گاهی در تجارت، گاهی در صنعت، گاهی در کشاورزی، گاهی در هنر، گاهی در تحقیق و تولید علم و گاهی … بدست میآید و علاقهها و سلیقهها و ش?ون اجتماعی و خانوادگی افراد در انتخاب آنها نقش دارد.
این کار حرکت است و درآمد زاست و به دنبال آن باید از خداوند برکت و توسعه معنوی تقاضا نمود که این کار از راه توکل، توسل، دعا، عبادت، پرهیزکاری و رعایت حلال و حرام الهی، پرداخت خمس و زکات و صدقه، قناعت زیبا، برنامهریزی و پسانداز و غیره بدست میآید. پس برای زیاد شدن روزی، عوامل زیادی اعم از عوامل مادی و معنوی دخیل است تا روزی انسان زیاد شود و برکت معنوی پیدا کند.
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط hori در 92/6/11:: 11:32 صبح
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در پاسخ به سؤال «چرا دختران زودتر به سن تکلیف میرسند؟» یادداشتی در اختیار خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس قرار داده که متن آن را تقدیم مخاطبان گرامی میکنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از سؤالاتی که همواره در ذهن بسیاری از خانوادهها و دخترها جولان میدهد، مقوله سن تکلیف در دختران است. در این نوشتار در صددیم در بخش اول به برخی ادله دینی در مورد سن تکلیف دختران اشاره و در بخش دوم فارغ از ادله دینی، نکات پنچ گانهای را در مورد چرایی این حکم الهی متذکر شویم.
بخش اول: ادله دینی سن تکلیف در دختران
بر اساس اجماعی که از سوی برخی فقهای امامیه نقل شده است، سن تکلیف دختران در 9 سالگی است. (ریاض المسائل (الطباطبائی) 8 : 556)
علاوه بر این روایات متعددی در مورد سن 9 سالگی برای بلوغ دختران وجود دارد که به برخی از این روایات اشاره میکنیم:
1- صحیحة ابن أبی عمیر عن غیر واحد عن أبی عبد الله ( الإمام الصادق علیه السلام ) قال: حدّ بلوغ المرأة تسع سنین؛ (وسائل الشیعة 14 : باب 45 من مقدمات النکاح ، ح 10) ابن ابی عمیر از طرق مختلف از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که فرمودند: سن بلوغ دختر، از 9 سالگی است.
2 ـ موثّقة عبدالله بن سنان عن أبی عبد الله ( الإمام الصادق علیه السلام ) قال : … إذا بلغت الجاریة تسع سنین فکذلک (أی کتبت لها الحسنة وکتبت علیها السیئة عوقبت)، وذلک أنّها تحیض لتسع سنین (وسائل الشیعة 13 : باب 44 من الوصایا ، ح 12)؛
امام صادق علیهالسلام فرمودند: زمانی که دختر به 9 سالگی برسد نیکیها و بدیهایش در دفتر اعمال او ثبت میشود و به واسطه بدیهایش مورد عقوبت قرار میگیرد و این به خاطر آن است که در سن 9 سالگی حیض میشود.
مراد از رسیدن دختر به 9 سالگی، تمام شدن 9 سالگی است زیرا بلوغ در لغت به معنای منتهی شدن به نزدیکترین مقصد زمانی یا مکانی یا غیر آن است. (المفردات (الأصفهانی) : 60)
تعلیل موجود در روایت (چون دختر در سن 9 سالگی حیض میشود)، به این معنا نیست که حکم بلوغ در سن 9 سالگی، منوط به حیض شدن است؛ زیرا در صورت چنین برداشتی، روایت بر اکثر مصادیق، قابل صدق نخواهد بود. حیض شدن در 9 سالگی، امری نادر است. صحیح نیست که از طرفی ثبت رفتارهای بد در دفتر اعمال را به کامل شدن 9 سالگی منوط نماییم و از طرف دیگر فعلیت حیض شدن در 9 سالگی را (که امری نادر است) به عنوان علت مشخص کردن این سن برای ثبت رفتارهای بد بدانیم.
بنابراین، ارائه تقریر منسجم از تعلیل «وذلک أنّها تحیض لتسع سنین»، به نحوی که اشکال مزبور بر آن وارد نباشد، به این صورت است که؛ «امکان» حیض شدن (یعنی رسیدن به سنی که بافتهای جنسیتی دختر، امکان حیض شدن را ایجاد مینماید)، در سن 9 سالگی محقق میگردد.
3 ـ موثقّة یزید الکناسی عن أبی جعفر ( الإمام الباقر علیه السلام ) قال : الجاریة إذا بلغت تسع سنین ذهب عنها الیتم وزوّجت واُقیمت علیها الحدود التامة علیها ولها … (الکافی 7 : 198 ، ح 2)؛ امام باقر علیهالسلام میفرماید: زمانی که دختر، 9 ساله شد یتیمی از وی برداشته میشود و میتواند ازدواج کند و حدود و تکالیف الهی که به نفع یا بر عهده اوست، به طور کامل اقامه میشود.
4 ـ صحیحة الحلبی عن أبی عبد الله (الإمام الصادق علیه السلام) أنّه قال: إذا تزوج الرجل الجاریة وهی صغیرة فلا یدخل بها حتی یأتی لها تسع سنین (همان: 2:398:5ح)؛ امام صادق علیهالسلام میفرماید: هنگامی که مردی با دختر کم سنی ازدواج میکند نبایستی تا رسیدن به 9 سالگی با او نزدیکی کند.
بر اساس این روایت دختر صغیره (دختربچه) با کامل شدن 9 سالگی از حالت کودکی خارج شده و به اصطلاح کبیر و بالغ میشود. این مطلب از عبارت «و هی صغیره» قابل برداشت است. (وصف «وهی صغیره» مشعر به علیت است. با ارتفاع مسبب (عدم جواز دخول) سبب (صغیره بودن) نیز مرتفع میشود.)
بخش دوم: چرایی سن تکلیف در دختران
در جهت تبیین چرایی سن تکلیف در دختران، اشاره به مطالب پنج گانه ذیل ضرورت دارد.
مطلب اول: ماهیت تکالیف الهی؛ حق یا تکلیف؟!
در نگره اسلام، تکالیف الهی بایدها و نبایدهایی هستند که برای رسیدن به سعادت و کمال انسان ضرورت دارد. از این رو بیشتر از آن که تکلیف باشد، حق مسلمی است که برای رسیدن به هدف، الزام پیدا کرده است.
نماز خواندن، روزه گرفتن و … حق انسان برای رسیدن به کمال و سعادت الهی است. انسان برای زنده ماندن باید غذا بخورد، خوردن غذا ظلم در مورد انسان نیست بلکه حقی است که او را به کمال دنیوی (زنده ماندن) میرساند. اگر چه الزام و از جنس تکلیف است ولی در صورتی که نتایج آن مد نظر قرار گیرد شیرین و گوارا است.
حال اگر کودک کم شعوری، توانایی درک و فهم مصلحتهای غذا خوردن را نداند و به وسیله پدر و مادر الزام به غذا شود، نمیتوان گفت که پدر و مادر در حق او ظلم کردهاند، بلکه تکلیف و الزام کردن کودک به وسیله پدر و مادر عین رحمت و مهربانی آنهاست.
بسیاری از انسانها، در فهم تاثیر واجبات و ترک محرمات، برای رسیدن به کمال دنیوی و اخروی، مانند این کودک فکر میکنند. چون که از ظاهر این تکالیف فقط الزام و اجبار را میفهمند و توهم ظالمانه بودن آن را مینمایند ولی اگر این کودک به فهم و درک لازم از مناسبات تکالیف شرعی و نتایج متعالی آن که سعادت انسان در دنیا و آخرت است، برسد به این قضاوت کودکانه خود خواهد خندید.
مطلب دوم: حقوق و تکالیف تابع استعدادها
کودک دو ساله را از انواع غذا ها بهرهمند میکنند ولی کودک دو سه ماه را فقط شیر میدهند، این امر دلیل بر ظلم به کودک دو ساله نیست. بلکه قابلیتهای جسمی این کودک بیشتر شده است و زمینه پذیرش غذاهای مادی بیشتری را برای رشد و کمال جسمی دارا میشود.
در جنبه معنوی نیز، نماز و روزه و واجبات الهی، غذای روحی بشر است، اینکه دختر در سن 9 سالگی استعداد و قابلیت روحی و روانی برای دریافت غذای روح را پیدا میکند، نشاندهنده کمال و فضیلت بیشتر اوست نه ظلم به او.
خداوند حکیم، دختر را شش سال زودتر از پسر مکلّف میکند و به حضور میپذیرد و این یک توفیق و لطف الهی برای زنان است.
این امر نشانه آن است که زن در این سن برای دریافت فضایل و کمالات، شایستگی و استعداد بیشتری از مرد دارد. دختر در سنّ 9 سالگی آماده برقراری پیوند با خداوند است و خداوند او را به عنوان یک انسان شایسته به حضور میپذیرد. تقدّم زن در تشرّف به تکلیف، نشانه آمادگی بیشتر او برای دریافت سریع فضیلتهای انسانی است و این معنی، مسئولیت والدین و مربیان را در تربیت دختران سنگینتر میکند.
مطلب سوم: تلازم تکلیف و حق و تقدم حقوق
قال امیرالمومنین علی علیهالسلام: «فالحق اجمل الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف، لا یجری لاحد الا جری علیه، و لا یجری علی احد الا جری له؛ امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: حق در میدان سخن گفتن، زیباست اما پای عمل که میرسد و بایستی با انصاف برخورد کرد بسیار سخت است. هیچ کس را حقی نیست مگر اینکه تکلیفی دارد و هیچ کس را تکلیفی نیست مگر اینکه حقی برای او محقق است». (نهج البلاغه، خطبه 216)
باید توجه داشته باشیم، حق و تکلیف دو روی سکه هستند. هر جا تکلیفی هست، حتما ملازم و مناسب با آن حقی نیز هست و هر جا حقی هست، حتما تکلیفی هم هست.
سن تکلیف در حقیقت، سن رسیدن به حقوق انسانی است. یعنی همان گونه که انسانهای بالغ دارای حقوقی هستند که جامعه باید آن را به رسمیت بشناسد، دختری هم که به بلوغ رسیده است، دارای همان حقوق خواهد بود. حق تملک بر اموال، حق ازدواج، حق داشتن بسیاری از مناصب و حقوق دیگر.
روایاتی که در مورد سن تکلیف دختران اشاره کردیم، دقیقا به همین حقیقت اشاره کرده و در برخی تصریح شده است «کتبت لها الحسنة وکتبت علیها السیئة»؛ یعنی سن تکلیف سنی است که اولا نیکیها و حسنات و ثانیا بدیها و سیئات به پای شخص نوشته میشود. بنابراین سن تکلیف بیش از اینکه ناظر به تکالیف باشد ناظر به حقوق انسانی زن است که به ناچار ملازم تکالیفی نیز هست.
مثلا دختری که 9 سال او تمام است از نظر احکام دینی شهادتش مسموع است پشت سر او میتوان نماز خواند – براساس فتوا به جواز اقتدای زن به زن – استقلال اقتصادی و حق تصرف در مال خود را دارا است و … در حالی که این امور در پسران چند سال متاخرتر است. بنابراین باید دختران بدانند که هر چند از نظر سنی کوچکتر از پسران میباشند ولی از نظر شخصیت بزرگترند.
ظلم در صورتی محقق میشود که برای کسی تکلیفی در نظر گرفته شود ولی حق مناسب و معادل آن برای او در نظر گرفته نشود. خداوند متعال در قاعدهای کلی خطاب به بانوان میفرماید: «لهن مثل الذی علیهن بالمعروف؛ یعنی برای زنان همانند آن چه تکلیف دارند، حقوقی است». (بقره : 228)
مطلب چهارم: سن تکلیف تابع حقایق تکوینی و فیزیولوژیک
بلوغ و تکلیف دختران پیش از آن که مسائلهای تشریعی و اعتباری باشد حقیقتی تکوینی و فیزیولوژیک است.
صاحب جواهر در این زمینه میفرماید: «بلوغ، مانند عبادات، امری شرعی نیست بلکه پدیدهای طبیعی است که باید از راه لغت و عرف آن را شناخت.». (جواهر الکلام/ج26 ص5)
روانشناسان در این زمینه گفتهاند: «نقطه زمانی پیدایش غریزه جنسی را در کودک، شروع بلوغ میگویند. این دوره منشاء تغییرات زیادی در وجود شخص است.» (ویلیام النسون وایت، روانشناسی بلوغ، ترجمه فضل الله و …، تهران، انتشارات حسام)
اینکه در برخی روایات، خشن شدن موهای اطراف آلت تناسلی یا ترشح غدد جنسی را از نشانههای بلوغ میداند، مویدی بر این مطلب است که بلوغ امری تکوینی، فیزیولوژیک و پسیکولوژیک است. به عبارت دیگر ساختار وجودی دختران بگونهای است که پیش از پسران به مراحلی از رشد و کمال جسمی (فیزیولوژیک ) و روحی و روانی (پسیکولوژیک) میرسند.
پزشکان اگر چه بر عوامل مختلف هورمونی، ترشح غدد جنسی، رشد موهای خشن… و دلالت آن بر بلوغ دختران صحه میگذارند ولی سن دقیقی را بر این امر مشخص نکردهاند.
نظریات مشهور بین پزشکان در سن بین هشت تا سیزده سالگی مردد است. برخی دانشمندان علم پزشکی دوره بلوغ را به پنج مرحله تقسیم کردهاند که به «مراحل پنجگانه تانر» معروف است.
در این طبقهبندی، مرحله اول بلوغ دختران، تقریبا بین هشت تا یازده سالگی است.
طبق گزارش برخی پزشکان، سن بلوغ بین دختران متفاوت است، متوسط این سن بین یازده تا سیزده سالگی است و وراثت در سن بلوغ دختران نقش دارد.
در نظریه دیگری آمده است: معمولا سن بلوغ دختران در ده سالگی شروع میشود و تا سن سیزده سالگی که همراه با تغییرات جسمی است، ادامه دارد. گاهی ممکن است بلوغ قبل از هشت سالگی شروع شود که به بلوغ زودرس معروف است، یا ممکن است بلوغ تا بعد از سن چهارده سالگی به تأخیر بیفتد که بلوغ دیرهنگام نامیده میشود.
از مجموع آراء پزشکی درباره بلوغ این نکات به دست میآید:
1. پزشکان اتفاق نظر دارند که روییدن موهای اطراف شرمگاهی یا زیر بغل یا روییدن ریش در پسران و یا حاملگی و حیض شدن در دختران و زنان کاشف از بلوغ است و بلوغ قبل از این علائم آغاز شده است.
2. سن بلوغ در دختران و پسران، بسته به این که از چه زمانی هورمونهای زنانگی و مردانگی شروع به ترشح میکند متفاوت است. همین طور بلوغ در مناطق گرمسیری با مناطق سردسیری متفاوت است، رسیدن به بلوغ در مناطق گرمسیر زودتر از مناطق سردسیر است.
3. بلوغ در زنان زودتر از مردان اتفاق میافتد. (مراجعه کنید به: مقاله: اهلیت حقوقی، شناسایی سن بلوغ و تأثیر آن در تکلیف ؛ حسن الجواهری، مترجم محمد رضا کدخدایی؛ مجله فقه اهل بیت علیهم السلام، شماره 60 صفحه 71)
بر این اساس به نظر میرسد نظریه شرع مقدس در رابطه با سن بلوغ، از نظر یافتههای علمی و تجربی نیز قابل تایید است.
مطلب پنجم: تناسب حقوق و تکالیف
باید توجه داشت که احکام شرعی همگی، متناسب با تواناییها و قابلیتهای انسان وضع گردیده است. بدون شک همه تکالیف شرعی منوط به قدرت مکلفند و قدرت اقسامی دارد؛ از جمله قدرت عقلی و جسمی. همان گونه که اشاره کردیم، نتیجه تحقیقات کارشناسان نشان میدهد که بلوغ عقلی و حتی جسمی در دختران زودتر از پسران است (هر چند ضعفهایی هم ممکن است داشته باشد) و همین بلوغ عقلی قدرت تکلیف پذیری را در او پیش از پسران تقویت میکند و خداوند نیز با توجه به همین خصوصیت او را زودتر مکلف نموده است. ضمنا با توجه به نکته فوق روشن میشود که اگر مثلا کسی بر اثر ناتوانی جسمی قادر به انجام تکلیفی؛ مانند روزه گرفتن نباشد آن تکلیف از او موقتا ساقط است و برای آن راه حلهایی در شریعت مقدس اسلامی پیش بینی شده است.
حسن ختام این مقال، ذکر روایتی بسیار زیبا در نقش تکلیف برای رسیدن به سعادت و کمال است؛
خداوند متعال در حدیث قدسی میفرماید: مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْ ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ؛ بنده من با هیچ چیزی به من نزدیک نمیشود که در نزد من بهتر، دوست داشتنیتر و محبوبتر از تکالیف (انجام واجبات و ترک محرمات) باشد.
هیچ چیز به اندازه واجبات نزد خداوند محبوب نیست. انسان در سیر به سوی خدای متعال، باید همان گونه که خدای متعال بیان فرموده حرکت کند. تقرب به خدا یعنی نزدیک شدن به مقام کمال و سعادت، چیزی که هدف خلقت همه انسانهاست و این مهم به وسیله انجام تکالیف الهی محقق میشود. وجود قابلیتهای انسانی با رسیدن به مرز بلوغ، و به تبع آن تشریع سن تکلیف، در حقیقت زمینه ساز رسیدن به اهداف متعالی خلقت است نه ظلم و سختی انداختن بندگان.
برگرفته از افکار
کلمات کلیدی :